دنیای من و هستیم
دنیای من و هستیم

 
درباره وبلاگ

 

آخرين نوشته ها

 

نويسندگان

 

پيوند ها

 

آرشيو مطالب

 

پيوندهاي روزانه

 

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 218
بازدید کل : 183548
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 1251
تعداد آنلاین : 1

دوست دارم اسیسم
کد موس


 
روز ثبت نام دانشگاه...

سلام به بروبچ

امروز قبل از اینکه چیزی بنویسم میخوام یه تشکر بسیار بسیار بسیار ویژه از داداش پرستو "محمدخان" داشته باشم.امیدوارم بیان وبم و تشکرم رو بخونین.ازتون واقعا ممنون که خیلی زود به داد ما رسیدین.واقعا مرسیییی.

خوب به پیشنهاد جناب پیمان پسر عمه افشین از این به بعد کوتاه تر مینویسم.خوب بریم برای جریان روز 27 شهریور روز ثبت نام....

با التماس پروا رو راضی کردیم که بریم ثبت نام کنیم.صبح خیلی سرحال از خونه زدم بیرون.8:30 قرارمون بود.دقیقا سرساعت رسیدم اما متاسفانه بازم این دوستای گلم لطف کردن منو 45 دقیقه منتظر حضور گرمشون گذاشتن.حالا تو این وضعیت بس که پرستو رمز اشتباه زد عابر بانکش قفل کرد رفت بانک درستش کنه و منو پروام رفتیم بانکی دیگه واسه پرداخت شهریه تا پرستو بیاد.از اینکه به پروا کمک کردیم تا بیاد دانشگاه خیلی خوشحال بودیم.راه افتادیم سمت دانشگاه با لبهایی بسیار خندان.نصفه راه 2تا از بچه ها رو دیدیم که گفتن باید کل 400 تومنه شهریه رو بریزین.انگار به لبامون وزنه بستن یهو.رو زمین سابیده میشدن از ناراحتی.حالا 600 دیگه اونم این وقت صبح از کجا میوردیم.این بود که پرستو به داداشش زنگ زد و اونم با مهربونی تمام 10 مین بعدش ریخت به حسابش.ایندفه رفتیم التماس به یه کالا فروشی که آقا کارت بکشیم پول نقد بده.خلاصه با هزار دردسر پرداخت کردیم و کپی های موردنیاز رو گرفتیم و رفتیم دانشگاه.دم در یه برگه دادن دستمون که:بلللللللللللللللللللللله هر دم از این باغ بری میرسد.اول باید احراز هویت میشدیم.بعد یه جا فرمی دادن دستمون که بس زیاد بود آخراش دیگه پرستو اومد کمکم برام مینوشت.ایندفه امور مالی.بعدش باید میرفتیم پیش کارشناس گروه.از در که وارد شدیم یهو گفت: نگاه کن!اینا همونان که میگفتن ما قبول نمیشیم.دیدین گفتم بازم دانشجوی خودمونین و درستون عالیه.مام اینطوری شدیم کمی بعد فهمیدیم که تفکیک جنسیتی کردن.من گفتم:بچه من دیگه انگیزه ای ندارم دوباره بیام دانشگاه.دیگه کیو اذیت کنیم؟قبلا که دانشگاه بودیم یکی بود که خیلی باما لج بود.وقتی دید که بازم باهمیم یه نگاهی کرد که نگو.بعد من که حالم خراب شده بود.نشستم و از شانسم کنار اون.پروا و پرستو کارای منم انجام میدادن بیچاره ها.داشت ازم میپرسید از بچه ها خبر دارم.گفتم آره ما یه روز درمیون باهمیم . طاقت دوری از همو نداریم.از صورتش معلوم بود که کفرش دراومده از حسادت.در این لحظه پروا اومد.(اصلا نمیتونه پروا رو ببینه_قبلا دعواشون شده باهم_)یه شکلات برام اورد و گفت:بیا آجی،اینو بخور ضعف نکنی تا کارا تموم شه و برگردیم.دیگه داشت منفجر میشد.پاشد رفت اون دختره.حالم که داشت خراب تر میشد از بیحالی سرمو گذاشتم رو شونه پرستو که بخاطر حرف زدن با تلفن اومده بود بیرون و پیشم بود.حالا حال ندارم یکی از پسرا اومده میگه:خانم فلانی هنوز کلاسا شروع نشده که شما از حال رفتین.نگاش کردم و گفتم:برو حوصله ندارم الان.نمیبینی حالم خوب نیس.دیگه تحملم داشت از کف میرفت.پروا یه آژانس دربست گرفت و فرستادم خونه.عصرش فهمیدم پرستو هم تب و لرز شدیدی کرده.فهمیدم یکی چشمون زده چون اول صبح خوب بودیم.

شبشم که ماهیم مرد اما.....خدا معجزه کرد.

داستان ماهی رو میذارم آپ بعدی.

اینم از اصطلاحات این آپ:

Don't be funny                                                                 خودت را لوس نکن
                                                              Don't be silly!                    حماقت نکن!
              Don't mess with him.      سربسرش نگذار.

 نظر یادتون نره دوست جونیا




پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, توسط sogand